نویسه جدید وبلاگ
من از "عقرب" نمی ترسم ولی از "نیش" می ترسممن از "گرگی" که رفته در لباس "میش" میترسم
بسی خوردم فریب نارفیقی ها در این دنیای دون پرور
فدای همت بیگانگانم من ولی از "خویش" می ترسم
ز بس که بی وفایی و دو رنگی دیده ام از مردم نامرد
چنان آهوی وحشی بیابان از پس و از پیش می ترسم
هر آن کس را که گفتم با تو یارم بار خود بر دوش من بگذاشت
ز دشمن نیست پروایی من از یار منافق کیش می ترسم
گله از دشمنم نبود اگر چه خون من ریزد
من از قلبی که در راه رفاقت گشته است دلریش می ترسم
بهر هر کس یا علی گفتم نبرد آنرا به پایانش
من از یاری که باشد بی وفا از دشمنم هم بیش می ترسم