نویسه جدید وبلاگ


یك آینه هم تشنهء خندیدن من نیست
وقتی كه كسی منتظر دیدن من نیست

بیگـــــانگی از پردهء این پنجــــره پر زد
اما خبــــــری در پس پاییدن من نیست
انگـــار نه انگـــــار خـــــــدا آدمـمــان كرد
در یكنفــر اندیشهء پرسیـدن من نیست
من غنچــــــه ترین حادثهء كوچهء دردم
افسوس كسی در هوس چیدن من نیست
ــ هی  موجیِِ امواج گل واشدهء عشق
چشمت به تماشای پلاسیدن من نیست...
بگذار كه زنجیر كند شب نفســــــم را
وقتی نفسی غیرت شوریدن من نیست
آی ای دل مجنون شده ام! عابر پاییز!
چیزی به زمستان و به خشكیدن من نیست...

فرهاد صفریان

 

 

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد
گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌ها
...
كوشش رود به دریا شدنش می ارزد
كیستم ؟ … باز همان آتش سردی كه هنوز
حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد
با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد
دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد
سال‌ها گرچه كه در پیله بماند غزلم
صبر این كرم به زیبا شدنش می ارزد
ع-داوری





نظرات:



متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی