می ترسم...
من از نشستن در انتظار میترسم
از این دقایق بی اعتبار میترسم
از این که شعر بگویم برای چشمانت
و شعر من بشود گریه دار می ترسم
از اینکه دشمن من باشد این شب زخمی
و باتو – باتو- بیاید کنار میترسم
از اینکه پیر شوم ناگهان و دور از تو
مچاله ام بکند روزگار میترسم
از اینکه ساقهء سبز و جوان امیدم
دوباره خشک شود در بهار میترسم
کنار اینهمه آهنگ تازه از آن وقت
که ذره ذره بسوزد سه تار میترسم
بگو به ابر نیاید چرا که از باران
وخشم صاعقه دیوانه وار میترسم
از اینکه آینه ام بشکند نمی ترسم
از اینکه گم بشود در غبار میترسم
ببند چشم مرا پای دار گیسویت
که از نگاه تو در پای دار میترسم