غلامرضا طریقی(به جهنم)
پشتم از بار غمت خم گشت بارم را بگیراز فشار زنذگی مردم،فشارم را بگیر
این چنین آسوده در کنج دلم ساکن نمان
مثل می در من بچرخ و اختیارم را بگیر
نام خود را صاف بر پیشانی من حک کن و
کارتهای تا ابد بی اعتبارم را بگیر
مثل قالی سال های سال پامالم بکن
گاهی امابا سر انگشتت غبارم را بگیر
آرزود خنده ات را داشتم ،ممکن نشد
پس بگیر این آرزوی خنده دارم را... بگیر